...
فرض ِ متعلقِ اصلاً
خاصههایِ ناشدهعادی را
جسم میکند
خانوادگی خوفانگیز
ظرفِ خجالتِ آگاهانه
لابد به جاهایِ مختلفی بوده
فیالجمله به پشتافتان
زبانه کافکِ تعقید
خاکیخراشها
خشخشکی بر هاِمش
که حشو نباشد
و وقتگاه
درختار
جانوری رختتکانده میآید
چراندهیِ بهاریهایِ هارهار
میخواند:
عمری دراز بودم
گمارده به حَییِز
بعد گفت نه
بعد هزار مرتبه میگوید نه