شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به قرار موعود

به قرار موعود
اتومبیلت در دهان آفتاب رها مانده
دهانِ گشوده در شرجی بندرعباس
به خرواری از کلمه 
راه افتاده در غلیان نمک و چشم به هنگام شوری اشک است
نامت را از دهان دریا گرفته‌ام
لب نهاده بر این شوری 
شورانه شبی دارم از شره‌ی این‌همه حرف رها از چشم و مزه
چشمم از دهان کدام کلمه پرسیده بود؟
آمده در دهان آفتاب
به عصرانه‌ای در پنج وارونه به شرح لورکا
شعر عاشقانه در شره‌ی شرجی و اشک برایت آورده
تا این خیابان گرم از دهان نیفتاده
برایت از منشأت گشوده در سینه 
دنده‌ها را کنار می‌زنم
نامت در مجاورت میله‌ها
به گشودن از دست 
دهان غنچه‌ای ، نشسته به لبخند است
برگردیم به قرار موعود
اتومبیل در دهان آفتاب
به خلوت از کدام درخت رها در بیمارستان مجاور
سایه‌ای برای دست رها مانده از ماجرا طلب می‌کند
دهان خورشید
از تعجب کدام سایه 
کدام چشم
کدام دست
به شرح باز ماجراست
به قرار موعود برگردیم
اتومبیلت در دهان خورشید رها مانده است.

یدالله شهرجو

شعرها

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

اقبال معتضدی

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

سیدعلی صالحی

سلام بر همپیاله‌های من 

سلام بر همپیاله‌های من 

یونس هدایت مقدم

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

ویدئو