شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نگاه خیره‌ای از بیرون

 

کسی در آینه به من نگاه می‌کند 
کسی که فرق دارد با آن‌که از توی آب به من زل زده‌بود 
و شبیه آدم درون شیشه‌ی پنجره‌ها نیست
نه شباهتی به چشم‌های خیره در فنجان قهوه دارد 
نه مثل سایه‌ی روی دیوارست 
کسی که گویی مادرست 
با آن‌ دو گوی سیاه خیس
در حفره‌های درشت جمجمه‌اش اما 
مادر نیست 
کسی که شبیه من‌ست 
با حجمی مدور به دور آرواره‌ها
 اما
من نیست
کسی که در بعضی سطوح صیقلی پدرست 
«کسی که شبیه هیچ کس نیست»
از او سؤال می‌کنم آیا تو هم مرا همان‌گونه ادراک می‌کنی که من؟
آینه در سکوت ترک می‌خورد 
تکه‌های کسی در آینه به جهان نگاه می‌کند 
در اجزا چشم‌هاش پورخندی ماسیده 
در گونه‌هاش خطوط مشدد جا عوض می‌کنند 
زیر نگاه خیره‌ی او 
کودکی با انگشت سبابه‌اش به دهان سؤال می‌کند 
آیا دیگران هم مرا آن‌گونه ادراک می‌کنند که تو؟
با ناخن‌هاش 
از انگشت‌های استخوانیش بسیار فراتر
به روی آب خط می‌کشد 
آب دو شقه می‌شود 
شقه‌ای به رنگ گوشت تازه‌ی آویخته از قناره‌ها
و شقه‌ای به رنگ گوشت تازه‌ی آویخته از قناره‌ها
شب موهوم و طربناک آینه را پاک می‌کند 
آب را 
شیشه‌ها را
حتی فنجان قهوه
صحنه پاک می‌شود

کسی که درون شکاف شب
حیات عریان مرا خطاب گرفته از آن‌ها سؤال می‌کند
آیا شما هم او را همان‌گونه ادراک می‌کنید که خودش؟
در به هم می‌کوبد
خاکستر فراموشی از روی حافظه بلند می‌شود
خاکستر ترد و سبک فراموشی

آناهیتا رضایی

تک نگاری

شعرها

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

موعد ظفر بر زندگان است

موعد ظفر بر زندگان است

علیرضا جهانشاهی

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

دنیا

دنیا

علی باباچاهی