...
سعی میکنم
صحنهی زیبایی اتفاق بیفتد
مثل وقتی که
پریهای دریایی
کودتا میکنند
دریا غمگین میشود
و باد
داستانهای تازه میآورد.
طناب را
زیر موهایم پنهان میکنم
مشتام را میکوبم به دیوار
لعنت به من!
که همهچیز
از خودکشی من آغاز میشود
صبریه همیشه توی نخ من است
نمیتوانم راحت دستت را بگیرم
هنوز هم حس میکنم
وقتی بمیرم
سفت در آغوشم میگیری!