شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از گودی کمر

...

از گودی کمر
با گودی کمر
در گودی کمر
فعلاً کمی مو روییده
نگاهی که پریشان سکوت مار و موی گودی کمرت است
تمام شب را روغن پس داد
ما نیازی به مارگیری نداریم
روغن کمر تو را به زانوها مالیدیم
ترس از آباواجدادمان ریخت.

از رفتنم معلوم می‌شود
زانوها اضلاع اضافی دارند
جهت نرفتن از تو
مرگ را تعریف می‌کنند از نو
و عکس‌های قدیمی ثابت می‌کنند که تو از عزای من برمی‌گشتی
وقتی دو زانو از شانه‌هات آویزان بود
عکاس از زاویه‌ی خوبی ثبت کرد
از گودی چشمانت پیدا بود
که از جای گودی بر می‌گردی
و صدای استکان‌های کمرباریک از مجلس ختم بیرون زده بود
اصوات عزا گم بود

حالا زیر یک خروار خاک جای مطمئن‌تری‌ست
صورت‌های من پس از هزاران تغییر در عکس‌های عکاس
بالأخره تمام می‌شوند
زانوان من پس از هزاران راه تمام می‌شوند
همه به‌طور طبیعی تمام می‌شوند
و خاک روغن پس می‌دهد.

مرتضی بختیاری

تک نگاری

شعرها

درخت زندگی 44

درخت زندگی 44

علی ثباتی

اینم از روزگار ما گاوا 

اینم از روزگار ما گاوا 

لیلا ساتر

تقویم پاییزی

تقویم پاییزی

بکتاش آبتین

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب