کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ١٣٧٣، اهل زاهدان است.

سه‌شنبه

 

1
به فاصله‌ی چشم از عمیق نگاه
خیره دور می‌دمد و مردمک به نور

عریان به کفن آورده بودند و قرآن به میان
که هنوز خنکای خاک به‌ گونه‌ی راستت لمس نشده بود
در سرم می‌گفتی:
مرگ به شریان است یا ورید؟!
                           که ترک خورد و از گوشه تنت پاشید

2
به عمیق نگاه از کف
که آویزان است به معلق

بیست‌و‌شش ورق مانده بود مثل من باز مانده نباشد

اقتصاد کلان
منافی است به خردشدن

نوشته بود:
از رنج که بگذری
برگشته‌ای به رنج
راجع را دچار همیشه به‌ناچار است
و مرگ را مخیر به آدم

ـ گره به گره بند از هر سه باز
                لب گشوده بود
باز نمی‌شوند بافته‌ی موها از گره

دست به جیب و چیده‌ی موها به دست

«افهم»

سه‌شنبه بود و
سه‌شنبه‌ها کاری جز آن‌که  بمیری نداشتی

3
پهلو به موازات صورت

از ادامه‌ی تنت را به کجا برسم
شتابان آمده بودم
                           کجا؟!
قرار می‌شود به کجا و بی‌قرار تا کجا

دمر که بخوابی حلول جن از پهلو
کمی به میانه‌تر
زانو به مقابل نمی‌رود

هنوز سرم ماضی است به بعید
که مرگ از کجای بدن شروع به کجا می‌شود

۴
کف از دهان به شیب گلو
مشوش است به شقیقه

گفته بودی:
سرگیجه داری و تردید
انبوه قرص فقط درمان تردید است
چه فرقی می‌کند از کجای بدن مرده باشی
سرگیجه را به تردید بسپری مرده‌ای
و همین که بمیری خوب می‌شوی

۵
به تنهایی خودم آمده‌ام
که مجردی به تنهایی

طرف آمده‌اند به من
به من
که مبتلاست به چند

این تکبیر چهارم است و بعدی آخری
ـ کف دست راست به روی خاک
ـ کف دست راست به چیده‌ی مو

دف آورده بودند رفته و تو را از خویش و سر رفته‌ی مرا از کف

ساق تکیه‌گاه بدن است برای ایستادن
اشک نریخته بودم
خندیده نباشی از لحد
به نمانده‌های تنت از تنها

معین صباغ‌مقدم