قرار بود ادامهات باشم
قرار مکتوب در جواب آزمایش
آب به قالب یخ
نشد
خون شدم
و با ذات خونی خود
جاری
شکل رگ در تن
شکل رود در جنگ
و شکل حبابی مضطرب
وقتی به چشم تاریخ زل میزدم
به دستهای آغشته شک کردم
به سرخ و سیاه
به دیواری که میخواست و نه
به دامنی که چرا دامنت راه ندارد
چرا دشتت گل
چرا میدانت گلوله دارد
شتک میشوم به تقویم
و نامم در گرگومیش گم
گریه میکنی و دست میکشی
دست میکشی و نمیشناسی
نمیشناسی و نمیرنجم
نمیرنجم
این حوالی هیچوقت هوا در طبیعت خود نبوده/نیست