شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اولین دستی که مرا ورق زد

اولین دستی که مرا ورق زد
درختی بود سی‌ساله
روی پوستش خم شده بود
و
پاره‌ابری در رودخانه‌ام ماهی می‌گرفت
دستی بی‌وقفه طولانی شد
نامش طولانی بود
و ترسش را مثل پیراهن
جا گذاشت روی تصویری که سنگ نداشت
و بعد
شیهه‌هایم را صدا زدم که بدوید
اما اسبی در من
سم‌هایش را می‌برید
و برای گریه‌هایش چشم نداشت
گلویم را از آب گرفتم
همه‌چیز طولانی شد
سرفه‌ها طولانی شدند
و دستی که از رگ گردنم دور می‌شد

ابری مثل یک جنازه‌ی باد کرده
گورش را گم کرده بود
و حبابی که هر لحظه بزرگ‌ و تر می‌شد و
نمی‌ترکید
 

مصطفی فخرایی

شعرها

من به این خونه برنمی‌گردم

من به این خونه برنمی‌گردم

فاطمه شمس

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

در سلام راه‌ها

در سلام راه‌ها

ربابه قصابان

ویدئو