شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دو غول را در خانه‌ی كناری

دو غول را در خانه‌ی كناری دفن كرديم و به سوگ نشستيم

ديگران كه گمان می‌كنم اين منظره را ديده‌اند 

برای ما جشن گرفته‌اند و ما را هم 
به ميهمانی
 دعوت كردند

سر غول و ميهمانان قابل تشخيص نيست
 و مسئله همين‌جاست

با صورت‌های مشابه به رهبری اين دوستان رفتيم پی صورت‌های معلق در هوا

هر چه دست كشيديم
فلس‌های آغشته به آب‌های سفيد بود و لب‌های جهنده 

ديگرانی كه هنوز اين منظره را می‌بينند 
با آن‌هایی كه سر‌به‌زير دارند

نقاطی را در پنجه رسم می‌كنند با زوايایی مخصوص و منحصر‌به‌خود

هر چه ما اين اضلاع را بی‌خودی روی كاغذ كشيديم
بيش‌تر می‌افتاديم و
در اطراف چيزهایی كه نمی‌ديديم
تازه‌تازه می‌مُرديم.
 

علیرضا سردشتی

شعرها

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

اینم از روزگار ما گاوا 

اینم از روزگار ما گاوا 

لیلا ساتر

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی