حجمهای منفجر
در ضربات سقف به کلههای کوبیده
دُ دُ دُب دُب دُب... دُبِاکبرند این نمدادگانِ روشنایی
گهگیجهی عبور/ به درون دهلیزهای کهنگی
که از سوراخهای آسمان/ ستارههای کوچک زیرزمینی
سرآوردند بَر/ بریده شدند به خاک/ آفرینندگانِ شادی/ آویزانانِ از تیرهای چراغبرق
تا خلعتبری خرخاکیها به خاک را
ریشهها کوبانِ دف شوند
دُ دُ دُب دُب دُب... دوباره ببینی
از انفجار/ چشمها در امان ماندهاند
و چراغها
در حجمهای لهیدهی لبخندی ژرف/ ژکوند میشوند