...
شبیه دم که بعد از بازدم دارد دمی دیگر
غمی تا میرود از یاد، میآید غمی دیگر…
خدا را شکر باران غمم تا بند میآید
همان هنگام میآید صدای نمنمی دیگر
چه بودم؟ چشمهای وا شده بر عالم هستی
که این غمهای پی در پی ز من زاد آدمی دیگر
مسیر مبهمی دارم، به مقصد میرسم اما
دوباره بعد از آن دارم مسیر مبهمی دیگر
خدا را شکر رفتی تا بفهمم تا کجا هستم
کمی دیگر صبوری کن که میآیم کمی دیگر…
هنوز ای غم، شبیه صخرههای استوارم، پس
بفرسا پیکرم با موجهای محکمی دیگر