شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در مشت‌های شیشه‌ایم

در مشت‌های شیشه‌ایم
چشم‌های تو را می‌بَرم
به آن‌جا که نور
        از درکِ عبور
                    عاجز است:
ـ کیهانی که در ابدیتِ بی‌انفجارت
بسته می‌مانَد ـ
و تو آن‌جا
در انگشت‌های زمینی‌ام
به وسعتِ یک ستاره می‌بینی
شب را
    که پرده‌ای‌ست
            میانِ دو خورشیدِ رجیم:
ـ مَفصلی که بکارتِ کیهانی‌ات را
توجیه می‌کند ـ

وَ من با پوستِ شیشه‌ایم در آن
به‌وسعتِ یک ستاره می‌‌شکنم
وَ تو در تکه‌های من هم‌چنان بسته می‌مانی

آریا عینی

شعرها

سه شعر از میثم مهر نیا

سه شعر از میثم مهر نیا

میثم مهرنیا

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

بی‌وزنی

بی‌وزنی

عنایت سمیعی