شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سی‌و‌دو آدم دیوانه داخل سرم‌اند آه

سی‌و‌دو آدم دیوانه داخل سرم‌اند آه
سی‌و‌دو حرف که چیزی ز خود به یاد ندارند
سی‌و‌دو آدم زنجیری به تخت اسیرند
سی‌و ‌دو آدم معتاد که مواد ندارند

سی‌و‌دو زندانی در سی‌و دو سلول‌اند این
سی‌و‌دو مرد که سال سی‌و‌دو مردم بودند
سی‌و‌دو میله درون دهان من روییده
که این حروف از آن‌جا توان داد ندارند

سلام من الفم،  من درخت مزرعه هستم
کسی به قدر من از دست خوبش زخم نخورده
و لام کوچک از آن سمت گفت من تبرم تو
بگو چرا به من این جنگل اعتماد ندارند؟

و میم گفت که ناراحتم که چوبه‌ی دارم
و دال گفت که کوهم که قد راست ندارم
از آن حروف یکیشان به سمتم آمد و پرسید
چرا حروف شما چهره‌های شاد ندارند؟

سی‌و‌دو آدم دیوانه داخل سر من هست
سی‌و‌دو حرف از آن‌ها همیشه پشت سرم هست
سی‌و‌دو آدم دیوانه در سراسر من هست
سی‌و‌دو حرف که به چیزی اعتقاد ندارند

وحید شیخ

تک نگاری

چگونه شعر بنویسیم؟

چگونه شعر بنویسیم؟

ترجمه‌ی نازیار عُمرانی

ملاح خشک‌رود

ملاح خشک‌رود

رضا رحمتی راد

شعرها

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری

از تو نه

از تو نه

محمود معتقدی

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

ویدئو