شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن فلوتِ بی بُرهان

آن فلوتِ بی بُرهان
در شب‌های عریان 
از نای ندیمه‌ام بود...
دشتی خالی 
و بادی بدخیم
در روزی روشن 
بازاری سیاه 
 به راه انداختند
و مِلک‌ها را 
بی‌نامِ ملکه
معامله می‌کردند...
کمی آن‌طرف‌تر از 
پای ندیمه‌ام،
تکان می‌خوردم!
 تک‌تکِ نگین‌های زمُردَم 
به مَردُم
تقاص می‌دادند...
وقتی بُرهان من
از دهان افتاد
کمی آن‌طرف‌تر از دنباله‌ی شب
دکانِ فلوت‌فروشی
به نام ندیمه‌ام 
مانا شد...
 

فرزانه ولی زاده

تک نگاری

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

پادشاه غزل معاصر

پادشاه غزل معاصر

هادی خوانساری

شعرها

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

نجوا در باد

نجوا در باد

اقبال معتضدی

اثمر ابراهیمی

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی

ویدئو