شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شاخه گلی که روی میز بود و 

شاخه گلی که روی میز بود و 
لیوانی که به سرش زده بود 
گلدانی باشد با نیمه‌ی پُرآب 
و نیمه‌ی باز پُرتر از هوایی که اطراف را می‌پایید 
و آن عکس تکیه داده به دیوار 
که چنان آشنا بود 
که انگار من 
یا دیگری از من 
که مات این شباهت مانده بود 
باز آن رگه‌های نخ ارغوانی 
آشکار و ناپیدا 
در لابه‌لای تارو پود رومیزی 
یا حتی نشسته بر پیراهنی 
که باید آویزان گوشه‌ای بوده باشد 
در روز‌های بی‌پایانی این باران 
می‌بارد و می‌بارد 
و هیچ کجای خیابان دست‌هایم را
خیس نمی‌کند 
و از کلاه هیچ کلمه‌ای آبی نمی‌چکد کلمه‌هایی که تا بیایند و
خودشان را گرم کنند و
نشانی جایی را بگویند که از آن کنده شده‌اند.
ستاره‌ها  می‌افتند 
لامپ‌ها خاموش می‌شوند 
دیگر نمی‌شود تاریکی را دید و
حتی اتاق گریخته از شعری 
که بی جاپایی در خیابان دست‌هایم آواره مانده
وخود را از چشم هر کف‌بینی پنهان می‌کند 
هر پیامبری 
هر شاعری.

مهدی ریحانی

تک نگاری

شعرها

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

سگ جان

سگ جان

کوروش جوان‌روح

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود