شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ماه باید می‌بود

ماه باید می‌بود
این تن 
قابله‌ای جز چهارده 
نمی‌شناسد 

کدام قلمم
جوهر خود را 
به زمان، 
به تاریخ‌های تقویمی
فروخت که
ضربدرش به 
شب بارانی خورده‌ست!


دستی از آینه شمع 
 آورده
پروانه‌ها 
برای تشییع آمده‌اند 

این شعر هم
مرده زاییده شد...

صدف جلیلی

شعرها

رؤیای پلنگ

رؤیای پلنگ

علیرضا آبیز

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد