من از حروف صدادار اسب آمدهام
ـ بسیارم ـ اندام گوزن را میچیند، از آنجایی که پنهانم را میشود، پرسنلیشدن درنا نامید، پای این بندها به سرمهدان رعنا باز میشود، دنبال آزادی در گُم میگردم، ربطش در نگاه لطیف تاک است به انگور... مادرم! تا که آمدنت میگیرد، رنگ از روی استعاره برف پرید، در ذهن دریا، کاراکترم نیلتر به نظر میرسد.