شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هر روز تکه‌ای از سیم‌خاردار بر می‌داشت 

هر روز تکه‌ای از سیم‌خاردار بر می‌داشت 
و آهن یخ‌زده را نرم می‌کرد 
دیروز اسب ساخته بود 
امروز کبوتری سفید 
فردا... 
به فردا فکر کرد 
دندان‌هایش را به هم فشرد 
و گازانبر را 
سیم‌خاردار داشت تمام می‌شد 
اما جنگ نه! 
او حالا نه چشم دارد و نه دست 
سربازی که هر روز برای دخترش 
عروسک سیمی می‌ساخت.
 

امان‌الله میرزایی

تک نگاری

شعرها

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

ویدئو