شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دیگر شعر

دیگر شعر
ملیله‌دوزی پیراهن زندگی نیست
چارق دست‌دوز است
گندم و باران بهاری نیست
دانه‌های شن در مشتی برنج است.

شعر
تاکستان زخمی‌های فراری است
و ذرت بوداده
در پیراهن روزی گرسنه
که به دشواری نفس می‌کشد
ترس و شادی بچه‌ها
در چشم‌های عقاب است.

بیا و ببین ما را چگونه از بیراهه دنیا عبور داده‌اند
و از آبی سرد سر در آوردیم
که جزیره‌ی مومیایی‌ها
و سر دفتر مردگان است
ما چشم بسته، به جشن تولد زخمی‌ها آمدیم
و سنجاب‌ها را
با دستبندهای منجوق‌دوزی و سردوشی‌ها و عصا می‌شناسیم.
بادها، در لباس رسمیِ خدمتکاران
پیاله‌های کریستال سپهسالاران را
پروخالی می‌کنند
و ستاره‌ها سنجاق‌اند
بر پوسترهای فرشتگانِ فروشی.

شاعران رسمی
خم‌وراست می‌شوند در تالار
سکه‌های طلا به دندان می‌گیرند و قافیه پارس می‌کنند

آی عشق، که بر سرراهت دیده‌ام که عطر تقلبی می‌فروشی
این روزها تمام می‌شوند
برگرد
و در لباس شسته در خانه‌ی خود منتظر باش
در پارک‌ها قدم بزن
ورزش کن
به امید توست که من امروز شعر می‌نویسم
به امید توست که کراوات‌ها را ردیف کرده‌ایم
و پُشِت‌های تازه‌ی من برق می‌زنند
برگرد در خانه ی خود منتظر باش
ما به عطر تند تو زنده ماندیم
عشق تپنده در رگ راه‌ها و نور.
 

محمد شمس لنگرودی

شعرها

گفته بودی که بازخواهی گشت

گفته بودی که بازخواهی گشت

مریم حسین‌زاده

تاریک/تاریکخانه‌ام

تاریک/تاریکخانه‌ام

پروین نگهداری

مالیخولیا

مالیخولیا

هادی میرزانژاد موحد

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی