شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هر بار که بخواهی کوزه شوی

هر بار که بخواهی کوزه شوی
بار اول است
زمین نمی‌گذارد کسی بی‌هیچ خسارتی
دست بچه‌اش را بگیرد، برود شهربازی.
این وضعیت آن‌قدر معنا دارد
که اگر بزها یک هفته آن را بچرند تمام نمی‌شود،
که مویی آتش بزنی
و آسمان را بعدش بلافاصله ببندند
برای عبور سیمرغی که سُند و عینک دارد
پس شراب بریز در خودت، پیشاپیش
آن‌قدر که بر تربت‌پاکت رحمت باد
و هوا مست شود از بخارهایی که نمی‌گذارد
این مدرسه در نظم کوفتی‌اش بمیرد.
عربده جایز نیست،
اما شعبده، حتماً!
ببین که اریکه‌ای بر باد می‌رود
و اریکه‌ران، شکل خودت؛
ببین که تشنه جان داده‌ای
بر در میکده‌ای در آخر دنیا.
ولی هر بار که کوزه شده‌ای
بار آخر بود؛ یادت هست؟
 

بهزاد خواجات

شعرها

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

تیمارستان

تیمارستان

ستار جانعلی‌­پور

نجوا در باد

نجوا در باد

اقبال معتضدی

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان