در ضلع شمالی معدن سرب و روی تفت، یک معدن قدیمی تقریبا ۹۵۰ساله، کتیبهی صورت قبر حسن بن یعقوب نقش بسته است.
حسن پسر یعقوب مُرده است
حسن پسر یعقوب کارگر پسر کارگر مرده است
حسن پسر یعقوب در عمق معدن مُرد
حسن پسر یعقوب زیر خروارها سنگ ماند
حسن پسر یعقوب در سرفههای سیاه از غبار سرب و روی خفه شد
حسن پسر یعقوب نمیدانست سرمایه چیست، مارکس کیست و ارزش اضافی کارش کجای کار اوست
حسن پسر یعقوب نه بیمه بود نه پسانداز داشت
زنش تحت پوشش مردان شد و پسرش حسن پسر یعقوب
حسن پسر یعقوب در حاشیه هم نبود
حسن پسر یعقوب نه مزاحم چرخهای تاریخ بود
نه تاریخ را هل داد
حسن پسر یعقوب فقط سنگی بود بهجای حسن پسر یعقوب
و رفت به نام حسن پسر یعقوب
و هزاران بار آمد و رفت حسن پسر یعقوب
و هر بار سنگی شد برای حسن پسر یعقوب
آنگاه که در عمق معدن در هوای سنگین از بخار چراغ کاربید و غبار سنگ ماند
و ارزش اضافی ناچیزش را چون طلسم گنجی با خود برد
و بیمهاش را حسن پسر یعقوب خورد
و جسدش را حسن پسر یعقوب کشف کرد
و فرصت اعتراض به معوقات زندگیاش نیافت
و مجالی برای ۱۵ دقیقه چهرهشدن در رسانه نداشت
و در کورسوی نوری در به کنار رفتن واریزهای سنگ
تنها همان لحظهای فهمیدند همه که
اینجاست این
حسن پسر یعقوب.