شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

صبح زود

صبح زود
روی سیم برق
یک قمری طوری اندوهگین می‌خواند
که من دلم می‌خواهد
با عجله به خانه برگردم
کلید بیندازم / در را باز کنم
نفس نفس
از پله‌ها بالا بروم
و ببینم همه چی سر جاش هست
و ببینم او گوشه‌ی اتاق روی تخت خوابیده
نزدیک بروم/ تا کمر خم شوم
و گوش‌هایم را با کمی هراس روی سینه‌اش بگذارم
دلم می‌خواهد بنشینم 
مثلِ یک قمری گریه کنم
و شک کنم امروز چند‌شنبه است؟!
و به سرِ کار نروم

محمد شهباز پویا

شعرها

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

ویدئو

دلم به بوی تو آغشته است

دلم به بوی تو آغشته است

محمد شمس لنگرودی

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی