شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شهر

شهر نگاهمان می‌کند.

 درست در بی‌نهایت، در نقطه‌ای یکتا،

 در خود جمع می‌شود، چون مرکز ثقل هرچه که هست.

چون چشمی که ما را نظاره می‌کند،

 مایی که در بازوان خطوط اسیر شده‌ایم،

 در چنگال نوشته‌ها، در تصاویر و آواهای بی‌پایان از هر سو،

 در سقوط خلوتگاه‌ها.

 همه‌چیز آن‌جا پایان خواهد یافت،

 در ظلمت نگاه شهر،

 در فقدانی که شریان‌هایمان جریان خون را به آن می‌ریزند،

آن گلوگاه قطعیتی که دیری‌ست از میان رفته‌ است.

و چیست زندگی کنونمان مگر ابهامی،

که سال‌هاست از رنگ و رو رفته است.

مارال گلابی

تک نگاری

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق

شعرها

چقدر باید پرنده شد

چقدر باید پرنده شد

سیدعلی صالحی

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان

بشمارها

بشمارها

محمد اشور

من بغض یک عروسک تنهایم

من بغض یک عروسک تنهایم

سیده تکتم حسینی