در این قبیله که دیدار روبرو جرم است
زبان دهکده لال است و گفتگو جرم است
بروی شانه طوفان رها نکن دیگر
حریر ملک ختن را که مو به مو جرم است
اگر چه حضرت حافظ وصال می طلبد
بگو به خواجه حذرکن که آرزو جرم است
نگو که سیب زنخدان به کام ما تلخ است
نکن زغصه شکایت که های هو جرم است
چگونه پر بگشاید در آسمان خیال
نکن زغصه شکایت که های هو جرم است