وایی که سرزمین تو هستم
پیراهنت را به گوشهایم ریختهام
خاموش و خنیا که صدایت
پیراهنی گود را به یادم میآورد
خودم را پوشیدهام
فرو میروی در ما
در آرامش سنگ
وایی که سرزمین تو هستم
پیراهنت را به گوشهایم ریختهام
خاموش و خنیا که صدایت
پیراهنی گود را به یادم میآورد
خودم را پوشیدهام
فرو میروی در ما
در آرامش سنگ
فرو میرویم در تو
بی رام و رود
وای وای وای
ای پهنههای خاموش هیرکانی
هانای شرشر باران
سوگند به شنوایی
از خاموشیات خیس میشویم
وای به لبها
وای به پهنای خنیا
وای به خاموشی و سکونت در این برهنگی،
که در هوا آویختهایم
پینوشت:
وای، وای به نامی از نامهای ایزد باد
و ایزد موسیقی و بیست و یکمین روز ماه در تقویم کهن ایرانی