شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شهری نهان درون این شهر و در من
در تبعیدش از تن چه نعره‌ها از جان بر...

 

عمر من بیرون از تن
در باغچه‌ی تابستان کهن
بر سبزه و...

یادگار دلبند دورانی از سر گذشته را
پرتابیدم به هوا
آن‌همه چهره و خط و...

در ایوان نیمروز

میخانه‌ای پر هیاهو
به هر سوی هستی
می‌برم با...

میز دراز «کافه مونزون»
سه زنده و شش مرده را دور خود دارد بر صندلی  


لیز می‌خورند و کلّه‌پا می‌شوند و له می‌گردند و
باز سرنگون...

شبان روزان ماه اوت را در الکل حل کردیم
یله در رؤیای لذتی بی‌گسست
با...

شعرها

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

از ابر و چشم

از ابر و چشم

م. مؤید

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

فرزین پارسی‌کیا

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

فرزین منصوری