شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

وقتی که بادهای موافق، مخالفند

وقتی که بادهای موافق، مخالفند، در قلب کوچکت نرسیدن شناور است
از بادبان پاره شده حدس می‌زنی؛ دریا برای قایق تو مرگ‌آور است
وقتی که احتمال دهی مرگ، کوسه است، وقتی به همسر وُ پسرت فکر می‌کنی
وقتی هنوز اول راهی وُ گم شدی، تنهایی وُ عذاب، پدر دربیاور است
وقتی که دست‌های تو پاروست توی آب، اما، اثر ندارد وُ هی باد می‌وزد
احساس می‌کنی که در این بلبشو، دلت، درگیر حس‌وُحالِ مه‌آلودِ بندر است
احساس می‌کنی جریانی پُر از امید تزریق می‌شود به رگت، پیش می‌روی
احساس می‌کنی که صدایی شنیده‌ای، آری! صدا، صدای پُر از مهر مادر است
کابوس مرگ وُ کوسه وُ تنهایی وُ عذاب، تبدیل می‌شوند به رؤیا، در آن سکوت
حس می‌کنی که سرانجام این سفر، از مرگ‌های اول این شعر خوش‌تر است
 صبح است وُ بادهای مخالف، موافقند، بیدار شو! به اسکله نزدیک می‌شوی
مابین جمعیت، نگران است یک نفر، چشمی هنوز در پیِ تو جستجوگر است

سعید جلیلی هنرمند

تک نگاری

شعرها

«من چرا به دنیا آمدم؟»

«من چرا به دنیا آمدم؟»

احمدرضا احمدی

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

 خواب تمام نمی‌شود

خواب تمام نمی‌شود

مهدی اکبری فر