بوی گردوخاک ون بوی ضجهی باد بوی او که مثل سرو خم شد و نیفتاد
بوی پیچوتاب زن در مسیر ارشاد بوی سرفهی تفنگ بوی دود پهپاد
مغزمان به خشتک و دستمان به پاچه مثل گلهی مگس مات و دستپاچه
این طویلهی تباه تا کجا و تا چه؟ ای فغان و ای دریغ! ای هوار و ای داد!
باز گریهی پراید زیر زور آچار باز لکهی جنون روی برگ آ.چار
باز عمر لهشده لای جرز دیوار باز جیب خالی و باز آه و فریاد
عکس دست کارگر با چراغموشی عکس کودکان کار عکس تنفروشی
عکس ریشوپشم مارکس روی قفل گوشی ادعای مارکسیسم در هوای آزاد
دردهای آبکی مردهای لاشی با زنت بخوابی و با زنت نباشی
در خودت بپاشی و در خودت بشاشی قلبهای آهنی سینههای فولاد
ماندهام در این قفس ماندهام در این بند لاشهای که آشولاش در خودش زده گند
ای نریز بر تنم آبشار اسفند! ای نتاب بر سرم آفتاب مرداد!
از اوین درآمدم تا تو را ببوسم تا دوباره بشکفم با «تو را ببوسم»
یا بمیرم از غمت یا تو را ببوسم مثل مرگ یک پلنگ پای برج میلاد
مُرد عشقوعاشقی مُرد یار دیرین آسیاب خورد شد روی سنگ زیرین
دامنی نمیوزد بر مزار شیرین تیشهای نمیدهد بوی دست فرهاد
ماه نیست کوه نیست رود نیست پُل نیست چشمه نیست دشت نیست تپه نیست گُل نیست
این جهان لعنتی جز یهقُلدوقُل نیست اَخ به ذات زندگی! تُف به ظلم و بیداد
تکیه کن به فالگیر جفت قهوهخانه گُر بگیر و گُر بگیر روبهروی مسجد
بعد در خودت بمیر توی دستشویی رفته خاک بر سرت خاک بر سرت باد!
اینطرف براهنی اینطرف دو لیوان اینطرف دو تا پتو پهن روی ایوان
پادشاه عالمم بی دبیر و دیوان لقِ هرچه مفتخور! لقِ هرچه جلاد!
پن:
این وزن برای اولینبار در شعر فارسی به کار گرفته شده است و بهنوعی گسترشیافته و بهسامانشدهی نوعی شعرِ(تکبیتِ) بومی به نام یاریار است که در کهگیلویه وبویراحمد، ممسنی، چهارمحالوبختیاری و دیگر مناطق لُرنشین رواج دارد.