آتش بس است و باد
بر جنون میوزد
آتش بس است و این
بخشی از یک قرارداد رسمیست
معلق میان اخبار
موقت میان پرچمها و آمار
آوارهها
کشتهشدهها
زخمیها
میشد نامتان را
با نام شاعرانتان به یاد بیاورند
با زیبایی مردان و زنانتان
های وادیهای جهنمی!
ویرانههای زیبا!
میشد نامتان را
با قلعهها
صخرهها و نهرها
با دشتها و تنگهها
با تنِ گرم ماسهسنگهایتان به یاد بیاورند
آمار
از اخبار سرریز میکند
به خشکی نرسیدهها
گمشدهها
غرقشدهها
در قایقهای کوچک قاچاق
میشد نامتان را
با جزیرههای مرجانی و
تلألؤ خورشید میان دریاهای ژرفتان به یاد بیاورند
با تاکستانهای رسیده و مستیهای بیپایان
با قلههای بلند و قدیمیترین زیستگاههای انسان
های وادیهای جهنمی!
جای باختنِ جانهای بسیار!
تلفاتِ از قحطی!
ارقامِ دمدستی!
اخبارِ معلق میان آوارها!
ویرانههای زیبا!
میشد نامتان را
با ستونهای مرمر و مروارید
با عشقبازیِ رنگ و نور بر تاریختان به یاد بیاورند
آتش بس است
بچهها
از پستان مادران مرده مینوشند و مرگ
خوابهایشان را میمکد
باد بر جنون میوزد
دهانِ بازِ زمین را ببند!