شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چشمانِ تماشاییِ تو

...

چشمانِ تماشاییِ تو، وسوسه‌خیز است
تصویرِ تو در حافظه، توصیف‌گریز است
یک شخص نه، جانِ تو، برایم همه‌چیز است

مانده‌‌ام که تماشا کنمت یا بنویسم 

تسلیمِ توام، هر شب و هر جا که دلت خواست
هر شدت و هر حد تمنا که دلت خواست
از هر جهتی هر روشی را که دلت خواست ـ 

مشقم کنی و من غزلش را بنویسم
دور از تو و تأثیر تو، حسم ـ هوسم ـ نیست
تصویر دلم تکه و پاره‌ست، بَسَم نیست
حالا که دو بازوی تو، در دسترسم نیست

مجبورم از این زاویه ـ تنها بنویسم ـ

هستم که تو را دوست بدارم به تصاعد
لذت‌ ببری از من و راضی شوم از خود
نه؛ لذت‌ اگر جسمیَتی داشت «تو» می‌شد

یک ثانیه آرام بمان تا بنویسم

باید بِدَرانم در و دیوارِ زبان را 
در ظرفیتش نیست بفهمد جریان را
عریان بشوم تا نمی از این هیجان را

از لفظ درآرم که به معنا بنویسم

مریم جعفری‌آذرمانی

تک نگاری

شعرها

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

تکرار

تکرار

محمد زندی

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

مهدی ریحانی