شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در حوصله‌ی باغچه

محبوب من، سلام چه پرسی ز حال من؟
بهتر که ابر، قصّه کند از ملال من
باران گرفته است به پهنای آسمان
باران حکایتی‌ست پریشان ز حال من
پرواز را نبرده‌ام از خاطرم، ولی 
حس می‌کنم که سخت شکسته است بال من
حس می‌کنم که حوصله‌ی سبز باغچه 
سر رفته است بی تو گلم در مجال من
حس می‌کنم که مثل درختان دیرسال
پیچیده در سکوت، صدای زوال من
باری تمام زندگی دردناک من    
دست شکسته‌ای‌ست به گردن وبال من
کوتاه می‌کنم سخن پرملال خویش
حس می‌کنم ملول شدی از ملال من
ای عشق در غیاب تو، چیزی شبیه مرگ 
ریشه دوانده است به خواب‌و‌خیال من
روزی که عشق با تو طلوع دگر کند
ممکن شود دوباره امید محال من
غم نیست گر که دست من از نیش خار خست
شادا که خود نگشت گلی پایمال من
افتاده عکس ماه در آیینه‌های آب؟ 
یا عکس روی توست در اشک زلال من
ای خوب‌تر تصور شیرین زندگی
بی‌تو چه تلخ می‌گذرد ماه و سال من

محمد ذکایی

شعرها

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

اعتراف می‌کنم 

اعتراف می‌کنم 

مظاهر شهامت

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان