شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خیال می‌کنند

خیال می‌کنند
دست در دست/ شانه به شانه‌ی ماه
کنار پرچین باغی پای کوبیدن
جز از سرِ مستی و خوش‌کامی و این حرف‌ها نیست...
(تو چیزی بگو/ که عریان‌ترین شکل مرا دیده‌ای
و گیسوانت بر من حرام نیست
بگو هر شب
چند پرنده از متکای خیسمان/ پر می‌کشد تا صبح)

...می‌گویند 
مردی که با بال‌بال پروانه‌ای‌/ پلک می‌بندد
ممکن نیست جایی از خوابش‌/ از ناله‌ی پلنگی زخم بردارد
(بگو که گوشه‌ی چارقدت/ هیچ وقتی خشک نیست
ما باران را دوست داریم‌/ که روی چتر ببارد
و بگو که در کوچه‌های ما / باران همیشه بر سینه می‌بارد)

بگو / بگو
هرچند در این وطن/ تا نمرده‌ای
حرفت را به پشیزی نمی‌خرند

ابراهیم رزم‌آرا

شعرها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

سفرنامه

سفرنامه

عبدالعلی عظیمی

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس