شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تبار نامه

تبار من آبی

و رودهای خروشان

درون من جاری

اگر چه ترس و واهمه،

اگر چه در دل ابری

رنگ خوشه‌ی گندم

و طعم سیب

هنوز پابرجاست

 

و من

هنوز،

به اغوای آن تمناها

تنها، با وزش واژه‌های شورانگیز

خواب می‌روم

و،

 شعر وارد خواب می‌شود

و مرا می‌سوزاند

و کلماتم پوست می‌اندازند

و من در بودن غوطه ورمی‌شوم

و،

 پروای پرواز در درون من می‌شکند

و نردبانی از کلمات مرا به آسمان می‌برد

و من می‌شنوم:

اگر آبگونه شوی!

آبی می‌شوی

چون دریا

محمد علییاری- زرندی

تک نگاری

شعرها

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

ویدئو