نه کوهی از کران من
نه مهری از نهان من
سکانس بی صدای من
گذشت و رفت و رفت و رفت
صدا بزن زمانه را
زمانه را صدا بزن
نیاز تو نیاز او نیاز این و آنِ آن
دلیل لطف حضرتت
صدا بزن کمی مرا
کمی مرا صدا بزن
خدنگ بی نشان من
چرا به بال من نشست؟
زیاده وا رها رها
صدا بزن نشانه را
نشانه را صدا بزن
چه شد از آن خیال تخت
از آن اراده ایی چو سنگ؟
ز ازدحام آن امید
بهانه شد دلیل راه
صدا بزن بهانه را
بهانه را صدا بزن
چو کوه بایدم نمود
به مهر بایدم ستود
دو آینه ریا ریا
صدا بزن شکستنم
شکستنم صدا بزن