شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خانه را بو می کنم تنهایی‌ام با من بمانی

خانه را بو می کنم تنهایی‌ام با من بمانی
این تو هستی گاه گاهی پرده‌ها را می تکانی
شاعرانه می‌شود حال‌و‌هوای خانه وقتی
آتش من بازمی‌افتد به جان شمعدانی
زندگی چیزی شبیه رفتن ساراست با آب
زندگی چون گریه‌های مردِ آذربایجانی
شعرهایم خودسرانه از تو می‌گویند انگار
این غزل‌ها می‌کند با تو علیهِ من تبانی
تو توانستی فراموشم کنی اما نگفتی
ای غریبه! بی‌ من آیا لحظه‌ای هم می‌توانی...
سر کنی؟ در پنجره یک مرد از ما مانده برگرد
شعر کن این مرد را با یک حضور ناگهانی
تازه فهمیدم که نقادان همه در اشتباهند
«گریه» باشد بهترین راه «تداعی معانی»!
می نشینم با سکوت و شعر گشته بی تو هر چیز
می کند دنیای بعد از تو برایم شعرخوانی

محمد رنجبری

شعرها

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری