شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چریک خسته

آن‌قدر سگ‌دو زده‌ام
که کفش‌هایم پارس می‌کنند
کفاش گفت:
«این کفش‌ها دیگر به درد نمی‌خورند!»
و من با لجاجتی مثال‌زدنی
سنگ‌لاخی،
کوهی دیگر را
به نبرد فرا می‌خوانم

 

دست از سرم برنمی‌دارد
دردسری که سردرد
به همراه دارد
و من به معنی واقعی کلمه
دیوانه هستم!

جمشید عزیزی

تک نگاری

در جدال با خاموشی

در جدال با خاموشی

علی مسعودی نیا

طنز، جراحی‌ست

طنز، جراحی‌ست

سجاد گودرزی

شعرها

تاریک/تاریکخانه‌ام

تاریک/تاریکخانه‌ام

پروین نگهداری

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

از تو نه

از تو نه

محمود معتقدی