شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چقدر این دل بی‌دست‌و‌پا زمین بخورد

چقدر این دل بی‌دست‌و‌پا زمین بخورد
چقدر له شود و فحشِ نقطه‌چین بخورد
پرنده‌هاش بمیرند توی تخمک‌هاش
دوباره نیش از ماری در آستین بخورد
دو تا پیاله‌ی چشمانش اشک و خون بشوند
کمی بنوشد از آن و کمی از این بخورد
و بعد توی خیالش تو را بغل کند و
سکوت دامنش از رقص با تو چین بخورد
غروب‌ها ‌که هوا می‌رود خنک بشود
کمی کنار تو کاهو‌ـ‌سکنجبین بخورد
و بعد که همه‌جا بی‌چراغ و آینه* شد
هزار بوسه به لب‌های شرمگین بخورد
                         **
... غم از نمای درشتش به من رسیده و کاش
که سنگ بر عدسی‌های دوربین بخورد
 

کبری موسوی‌قهفرخی

تک نگاری

شعرها

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

اغوش نخل ها

اغوش نخل ها

میترا اکرمی

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی