دفتر شعرم پر است از شعرهای نصفه کاره
ناتوان از وصف آتش بیت های بی شراره
حاصل این ناتوانی در اتاق عشق عاشق
جنگ های ناتمام شعر و کاغذهای پاره
سال های سال پشت خاکریز قلب شاعر
دردها و حرف ها کردند هم را تکه پاره
دفن قبرستان سرد لا به لای حرف هایم
کشته ی جنگ میان اشک ها و استعاره
مرگ من آن وقت بود در میان شعرهایت
زشت را که وصف کردی من شدم اسم اشاره
من که مردم خواستی گر بر مزارم گل بیاری
ویرگولی را بیاور بین من و بی قواره