من گردنش را گردنش را گردنش را
لاقیدیاتِ دکمهی پیراهنش را
پهلو به باران میزنم وقتی که گیسوش...
پهلو به الکل میزنم وقتی تنش را...
من قسمت تاریکِ ماهم عاشقی که
در ابرها گمکرده نیم روشنش را
با او نه فتحی وُ نه امید فتوحیست
جنگاوری که دوست دارد دشمنش را
مانند کوهی خستهام از برف، سنگین
بر خود فرود آورده کوه بهمنش را