شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می­بینی؟

حال دلم از چشم‌­ها پیداست، می­‌بینی؟

تنها­یی‌­ام افزون­‌تر از این­‌هاست، می‌­بینی؟

تنهایی­‌ام در وسعت هر قطره‌­ی اشک‌­ام

دریاتر از دریاتر از دریاست، می‌­بینی؟

دیگر نگو لب باز کن حرفی بزن وقتی-

در وصف من آیینه هم گویاست، می­‌بینی؟

روی پلِ هر سو سیاهی مانده، احوال‌­اش

مانند مرد خسته‌­ی شب‌­پاست، می­‌بینی؟[1]

سیمرغ‌­ها را پر بده ای زخم وامانده!

این شاهنامه آخرش این جاست! می­‌بینی!

روزی ولی تنهایی‌­ام هم می­‌رود از من

وقتی که گَرد رفتن­ش برخاست، می­‌بینی!

 

[1] - اشاره به شعر "کار شب­پا" از نیما یوشیج

علی سلطانی فر

شعرها

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

علی اکبر جعفرزاده

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی