شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در مه پیدا نیستند

بی‌آن‌که به سفر بروم
از ده‌ها کشتی هم‌زمان پیاده شده/می‌شوم
در بندرگاه‌های مختلف و
در غروب معمولاً!
لوند نیست قدبلند است و به دخترسالی می‌زند این سایه!
در مه پیدا نیست اگرچه صورت و چشم‌های،
صورت و چشم‌هاشان همه!
حدس برای زدن (حدس‌زدن) رقم زده شده در ممکنات!
ممکن است مرا ببرند به خانه‌هاشان
در بندرگاه‌های مختلف و هم‌زمان
نان و نمکی هم شاید!
هر بندری غروب به‌خصوصی دارد که به دخترسالی می‌زند و زن‌سالی
من مخصوصِ غروب‌هایِ بندرگاه‌های
مختلف‌اندرمختلفی هستم!
به سفر نرفته و نمی‌روم و
اصلاً و اصلاً/ صفر!
گهواره‌ام از از بیست پر است!
کشتی‌های کاغذی و قطارهای کودکی دارد
اماکن سیار دارد
و جنگنده‌های فرضی هیجان‌آورترند!
دلم به تو تو تو به شین و م و الف
بله! قدری خوش است!
به شمایی که می‌شناسمتان خوب
خوبید آن‌قدر که غروبید آن‌قدر!
نصف کالبدم این‌جا باشد و
ده‌ جا باشد و هم هم‌زمان!
رفت ولی هم‌زمان به پنج‌شش و ده جا رفت!
به غروب‌های نو‌به‌نو که به دیدار می‌آیند
بگویید که
و همان
از منظر دیگر نیز همین است و همان
با عینکی که به پیشوازش می‌برد مرا
سوارکاران و یکی دیگر
پشت‌سر انداخته بودند مسافت‌ها را
جدا کرد مرا از بقیه (با لب پایین شمرد و یک‌صد و چندین نفر می‌شدم
گفت تو همان یک‌نفری) با هر دو لب
بده گفت و گرفت
و آه گرفتن گرفت!
شعر معاصر نرینه‌سالار بود!
آزادی هم خودش را انداخت وسط
نفس می‌کشید با سوراخ‌هایی که بر تن داشت
جایی برای سکناگزیدنش پیدا می‌کردم باید!
دیگر سه نفر بودیم و
شب قبل از اعدام بود و
شُرشُر آب بود و شُر شُر شُر آب!

علی باباچاهی

تک نگاری

در  ستایش جدیت نظری

در ستایش جدیت نظری

علی مسعودی‌نیا

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

سی و پنجمین تیغ توی تنم

سی و پنجمین تیغ توی تنم

اندیشه فولادوند

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

علیرضا میرزاخانی

گاهی به این‌جا می‌رسم

گاهی به این‌جا می‌رسم

محمود معتقدی

ویدئو