شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از موهایش پرستو باز می‌کند یاسمین

«به: یاسمین قلعه‌نوئی»

...

از موهایش پرستو باز می‌کند یاسمین۱
نشان گذاشته است بر ابرو چنان‌که پشت دست آهو از آهو
نشان گذاشته‌ام از خوانشِ زودشعرم۲ و باقی، که مثنوی‌ست
بخوانده است «خویش را از کوه می‌انداختی»۳و بعد،
این سخن که خود افتاده است
سگانِ گرسنه که بی‌ خاک خود مراغه می‌کردند۴
مردمی که از ترسِ گرسنگی‌شان سیر می‌آمدند
نشان گذاشته‌ام از غار
ایستاده، میانِ دو کوه اندرون هول‌جای۵

پانوشت:
1. «پرستو» در ادبیات ایران نشان سیاهی است. پرستو باز می‌کند: پرستو بازمی‌چیند.
۲. زودشعری: بر بدیهه سرودن و خواندن.
۳. در مثنوی معنوی آمده است که: «مصطفی را هجر چون بفراختی/ خویش را از کوه می‌انداختی». من این سخن را فهم نمی‌کردم تا در میان‌‌دو‌کوه، حوالی طالقان، از صخره‌ای بلند فراز غاری که کهف من بود، چندین بار طوری سقوط کردم که اگر کسی آن‌جا بود مطلقاً درنمی‌یافت که من هر بار تعادلم را بر فراز تخته‌سنگ از دست داده‌ام. بعدها خواندم که شمن سالک در عبور از سنگلاخی که گذرگاه دشوار را در تشرفش آیینگی می‌کند، ادای لغزیدن را به‌شکلی نمادین و آیینی برای حضّار به ‌اجرا درمی‌آورد؛ امکانی که البته در تشرف‌های سخت‌تر شمنی نزد نیاکانش گزارش نشده است و چه بسا سفرها که سقوط در وقت مستی عرفانی، شمن سالک یا حتی پیر را از پای درمی‌آورده است.
۴. مراغه‌کردن: در خاک غلتیدن. این تعبیر را در تاریخ مسعودی ابوالفضل بیهقی این‌گونه آورده است: «چون خاک یافتی مراغه دانستی کرد.» و در مجمع النوادر (چهار مقاله) نظامی عروضی آمده است: «ایشان خود بی خاک مراغه کنند.» دیگران هم بارها گفته‌اند و سرتان را درد نمی‌آورم. غرض آن‌که در همان منطقه‌ی میا‌ن‌دوکوه، هوا سرد و تاریک نشده بود که از غار فرود آمدم و حوالی دهی که در جوار آن تپه‌ی بلند بود، سگان گرسنه بر من حمله آوردند. خود را یافتم در حالتی که در خاک مراغه می‌کردم و دست و پایم در پوز و سر و پای سگان می‌کوفت. دهاتی‌ها با سنگ و چوب رسیدند و غائله خوابید. مردم ده چندان ترسیده بودند که من چند تایی‌شان را بارها بغل کردم و عذرها آوردم که مگر قضابلا بوده است.
۵. «میان دو کوه اندرون هول‌جای» تضمین است از شاهنامه‌ی فردوسی.

سهند آقایی

تک نگاری

دلم می‌سوزد

دلم می‌سوزد

شهریار وقفی‌پور

شعرها

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

تو هم میروی

تو هم میروی

شمس آقاجانی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

عطا ولدی

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی