از خفقان
تنها دو دست
بیرون میزنند
و باقیِ اعضا
خوابشان ابدیست
ببین چگونه میخوابند
چگونه میگویند
که در خیابان
همزمان
پا به ملاقات و تحرک گذاشتهام
چگونه لب میزنند
که میزنی درد میکشند
نمیزنی
درد میکشند
که دستهایشان
شاخههای نروییدهاند
و با همان دست
در هیجان
میرویند
که معطوفم
و معتقدم به کاشیِ خلوتگزیده در حمام
که در طهارتم
به شکلهای پاشیده در حمام
تو گویی که صورتم
به ملاقات زنی رفتهاست
و از این به بعد
صورتم به ملاقات زنی رفتهباد
نظر به آنچه لخت میشود در حمام
تنم در زیانکاریست
و نقطه را میگذارم که صدات
از میان روزنهها
رسیده باشد
صداها که از میان روزنهها بگذرند
صداهای از میانِ روزنهها
رسیدهباد
آنچه میخوانند
به زور میخوانند
و آنانکه به آب
میل نمیکنند
به صورتشان در وهم
چنگ انداختهاند
ما
حقیقت را
به خیابان نمیبردیم
که حقیقت را درست
به خیابان بردیم