سیگار روشن کن جهان تاریک و دلگیر است
هر بوسه... هر عشقی... نفسگیرست، زنجیرست
سیگار روشن کن برای بوسهی بعدی
حتی نفس تا کام بعدی میرسد دیر است
با سرنوشت ناگزیر آخرین نخها
میسوزی و میسوزم و این مرگ واگیرست
سرخی نه از آتش، نه از لبهاست... قلب ماست
خاکستر در باد هم بازی تقدیر است
سیگار بعدی را بگیران فرصت بودن
با شعلهی کبریت توی باد درگیر است
ما هردو بنبستیم... اما قلب من بی تو
تنهاتر از بیراههای در دست تعمیر است
لبهام قبر کوچکی از میل و هرگز بود
روحم ولی بعد از تو قبرستان دلگیر است
سیگار روشن کن! تو حالم را نمیفهمی!
سیگار روشن کن! نفس بی تو نفسگیر است