شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

همتی کردید و کم‌کم کوه از من ساختید

...

همتی کردید و کم‌کم کوه از من ساختید
ای کسانی که به‌سمتم سنگ می‌انداختید
عاقبت دیدید با گریه از این‌جا گم شدید
ابرهایی که به غیبت‌کردنم پرداختید
ای فراتر نام‌هاتان از مدار دشمنی
دوستانی که به جنگ دوستی می‌تاختید
بعد می‌فهمید این را که چرا هر بار من
زخم می‌خوردم، می‌افتادم، شما می‌باختید!
منزوی را هم پس از مرگش بها دادید، آه!
نام من عشق است چیزی که شما نشناختید*

* «نام من عشق است آیا می‌شناسیدم» (حسین منزوی)

سیامک کیهانی

تک نگاری

شعرها

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور