شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرود

بهار داد
در سپیدیِ سخن
چو بار داد
حقیقتِ جلیلِ رنج

زنگار
گرچه خود از آهن است
می‌خورد سیاهِ زنگ‌خورده را
هم‌چنان‌که آز
بدسگال را
در سرازیرِ دوزخ افگند
که نیست هیچ
هم‌چون مگر
آتشی

به‌سان حیله نیست
جالِ درکشیده‌ای
به‌سان کینه نیست گیره‌ای
تعلیقات:
سپیدی سخن گستاخی سرود؛ به خاصیت شوخ‌بودن کلام باز می‌گردد
که نیست... آتشی توأمان به آز و راه سرازیر راجع است.
زیر و زبر کلام تأثیر برگرفته از دفتر آلایش‌ها از «دمّه پده (راه آیین) بوداییان است.ع. پاشایی این اثر را به فارسی برگردانده است: زنگار آهن را می‌خورد خود اگرچه از آن برخاسته است.
سرازیر دوزخ: در آیین بودا بهشت  sagga /su-agga)حالت‌های شادمانی است چنان‌که دوزخ (niraya / ni+aya) حالت‌های غم‌انگیز سکه (پر از + شادمانی) یا بهشت با نیریه (بدون + خوشبختی) یا «راه سرازیر» که به دوزخ ترجمه می‌شود، متضاد است.
جال: در سانسکریت و فارسی به معنی دام.

سهند آقایی

تک نگاری

پادشاه غزل معاصر

پادشاه غزل معاصر

هادی خوانساری

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

خوابیده‌ای؟

خوابیده‌ای؟

شوکا حسینی

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

مقدم بر لی لی  در سرزمین رقص

مقدم بر لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور

ویدئو