شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بدنم را بپوش

...

بدنم را بپوش و تشکیل شو از دو فرشته‌ی بر دوش
یکی در حفاظت آن زخم
که ردِ آهوخرام وداعی را
نهفته در پوست
یکی درون میل ارادی اندوه
که در صفوف مکلف رگ‌هام
به عبادت مشغول
بدنم را بپوش و روان از صورت ننوشیده‌‌ام
که ابرهای مفصل داشت
و تشکیل شو از تناسب فارسی
با خطیبان دهانم
و بگو
آیا کسی هست مرا یاری کند؟
و نامم را
زیر دندان لق صدا بشکن
و نامم را
که فرزند دوم خانواده است
به تصاحب مادرم برگردان
بدنم را بپوش و درآ از ملال ناگفته‌ی اشیا
از خودسوزی آن اجاق گریسته
که طعم گیاهی عشق
در قلب مسینش
به تعادل می‌رسد هر بار
درآ از خداوندگاری دستی که به شعر آلوده
دستِ عزیزِ برای فشردن
دست عزیزِ برای سپردن
و مرگ محمد را جوان بنویس و
شهیدش کن
در یأس مقدر نسلی که خون نحیفش
به خیابان وعده می‌داد.

ـ ای صوت آویخته‌ به ماه و مناره‌‌،
خواب را کی برآوری از خواب!؟

نگین فرهود

شعرها

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد