شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سر تا برآوردم از این‌همه خیزاب و موج

...

سر تا برآوردم از این‌همه خیزاب و موج
پرسیده بود چرا نهنگ؟
بقاعده
یک نفر برای این‌همه اندوه
برای این‌همه رنج
برای این‌همه عشق
کوچک است
صندلی‌ات مثل همیشه
روی دست‌های بالکن نیست
نهنگ که باشی
از هر کجای این دریای دمر افتاده
چشمان تو در قاعده‌ی تماشاست
بالکن خانه
در گرداب هر باد
در شلاق هر موج
از تیررس هیچ نهنگ عاشقی دور نمی‌شود
عصر است
پرده را کنار بزن
پنجره در گرداب تماشاست
این موج‌های عجول
بی‌جهت برپیشانی
مشت نمی‌کوبند
 

یدالله شهرجو

تک نگاری

گل فندق

گل فندق

کیوان نریمانی

در من هزار آهوی تشنه

در من هزار آهوی تشنه

آنوشا نیک سرشت

شعرها

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

گُنگ

گُنگ

سیدعلی صالحی

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

بهنام قسمتی