شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بَرآمدو بر دست‌هایم نشست
از ناپدیدِ دَهانش اِشاره زد که بمیر
آواره بودم به...

برآمده از قعرِ تابناک، کُلاه به زیر می‌اندازد
دراز می‌کشد بر صلیبِ راست
...

از شود لوله‌ی گاز یک‌آن
ناگاه انگشتانی بزند بیرون
بلندْ ناخن‌هاش،...

1
قسم به گُشایشِ آلودگی بر کف
کسی در این‌جا نیست
این تنها حالتِ...

 

از هر سویی که نگاهش کنی همین چشم‌های غریبانه را دارد که مدام از نظرها...

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است
وقتی که برداشتم از سطحِ چهره حرف‌ام را
و...

شعرها

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

درخت زندگی 44

درخت زندگی 44

علی ثباتی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان