شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بر آستان اسب

بر آستان اسب    می‌گریستی و

رنگ از    چشمانت می‌سرید

سبز شیشه و آسمان    سبزی چمن

و گرفتار رنگی بودی

رنگی که      به کهربای دست‌ها بود

و بر کاهی   می‌نگریستی

گرفتار باد

به سال‌های سیل

به روزهایی که میش سیاه نمی‌چرید

تو غمی به چشم داشتی و    شبتر می‌شد

و به دیرگاه حیاط و    لاییدن سگ

گوش می‌سپردی

نگاهی چوبی‌تر    مات‌تر

 

ناآشنای دره‌ها

به سال‌های دور    باخته بودندت

 تو در سروهای کوهی می‌پیچیدی،

و آب از زلالی انباشته

ماهی می‌شد.

 

لطافت بی‌جایگزین

ظرافتی

به شکل نشستن تاریکی بر شب

دشت‌هایی که سیاهی‌شان

به ما می‌رسید و

علف‌هاشان

به موسم گرمای زودهنگام می‌خشکید

 

 

 

تو را به میغ بهار و سگی

که تاریک عصر

از چشمه برمی‌گشت

باخته بودیم.

آصف بارزی

شعرها

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه

کاج 

کاج 

ندا حاتمی

ویدئو

پاییر پدرسالار

پاییر پدرسالار

مهدی صمدانی

شعر جهان در وزن دنیا

شعر جهان در وزن دنیا

علی مسعودی‌نیا